به گزارش مشرق، حسین شمسیان در قسمت یادداشت های روزنامه کیهان نوشت: «باید خلاقیت دانشآموزان شکوفا شود... باید بگذاریم مهارت دانشآموزان بالا رود. ما باید دانشآموز را علاقهمند و ماهر حداقل در یک رشته تحویل جامعه دهیم... ما باید دانشآموز را برای حداقل ۱۲ سال بعد تربیت کنیم نه برای امروز و دیروز.»
این جملات زیبا، آرزوی هر پدر و مادر و هر دانشآموز است و میتوان گفت بخش مهمی از کارآمدی یک سیستم آموزشی را تشکیل میدهد. سخنان زیبایی که گوینده دارد اما متولی ندارد!
شاید باورش سخت باشد، اما گوینده این سخنان، رئیس دستگاه اجرایی کشور است! بله رئیسجمهور محترم این سخنان را در آغاز سال تحصیلی جدید بیان کرده و درست مانند من و شما و میلیونها پدر و مادر دیگری که فرزندانشان را به مدرسه سپردهاند، آرزوهایی زیبا را بر زبان آورده است!
اینکه میان آرزوهای ما و آرزوهای رئیسجمهور هیچ فرقی نیست، خیلی هم خوب است. این اصلا نشانه خوبی است از نزدیکی فکری ما و از نیازی که مشترکا در جامعه حس میشود.
مشکل آنجاست که هم ما و هم رئیسجمهور محترم، همه با هم فقط و فقط آرزو میکنیم! و معلوم نیست مسئول اجرای این آرزوهای زیبا کیست!؟
کار وقتی سختتر میشود که گاهی مردم خیلی آرزوها را به زبان نمیآورند اما رئیسجمهور و مسئولان دولتی، همچون شخصی خارج از حاکمیت، مدام مطالبه هم کنند و از «باید بشود» سخن میگویند و حواسشان نیست که این «باید» را خودشان باید عملیاتی کنند نه مردم!
یعنی نمیشود از دانشآموز انتظار داشت یک مهارت بیاموزد! نمیشود از پدر و مادر او انتظار داشت خلاقیت او را شکوفا کنند، گرچه همه در این خصوص مسئولند، اما این یک فرآیند سیستمی است و باید در ساختار آموزشی کشور نهادینه شود. بنابراین بیان آرزوها به شکل کلی و مطالبهگرانه، آنهم در حالی که در راس مسئولیت اجرایی کشور قرار دارید، باید به گونهای دیگر باشد. حتی اگر مخاطب این سخنان، وزیر آموزش و پرورش هم باشد، باید به جای بیان در سخنرانی عمومی، شاهد اجرایی شدن دستور رئیسجمهور بعد از 4 سال باشیم و نه تکرار بایدها و نبایدها!
این روند خطرناک چند سالی است در کشور مد شده و مقامات اجرایی، به جای پاسخگویی روی صندلی مطالبهگری نشستهاند و بلندتر از مردم عادی، فریاد سر میدهند! درحالی که کار باید برعکس باشد، یعنی مردم مطالبه کنند و مسئولان پاسخگو باشند.
اگر در موضوع آموزش و پرورش (که به عنوان تمثیل ذکر شد) آثار و عوارضی در دوردست گریبان جامعه را میگیرد، در بسیاری از موضوعات دیگر، مشکلاتی آنی و لحظهای برای مردم پدید میآید، اما بازهم شاهد همین رفتار از سوی دولتمردان در آن حوزهها هستیم!
یعنی در آن موضوعات هم پرسشگری از موضوع مسئولان اجراییکشور، جای پاسخگویی به مردم را گرفته است!
به عنوان یک نمونه پیش پا افتاده که برای اغلب مردم هم ملموس و روشن است، خوب است به این عبارات توجه کنید:
ـ دولت تدبیر و امید نخواهد گذاشت این همه جوان بیکار در مقابل خانواده و فرزندان شرمنده باشند.
ـ در کنار هدایت نقدینگی به سمت تولید باید با فساد و رانتخواری مبارزه کنیم.
ـ وظیفه اصلی دولت این است که محیط کسبوکار را آماده کند چرا که اگر محیط کسبوکار بهبود یافت، تولید رونق مییابد.
ـ در حال حاضر بیش از ۴۱ هزار واحد صنعتی نیمهتمام داریم و اگر ۳۴ هزار میلیارد تومان اعتبار در اختیار این واحدها گذاشته شود، همه کامل و فعال میشود و ۴۹۹هزار نفر را مشغول به کار میکند.
ـ اگر تولید رونق یابد، بیکاری حل میشود و بعد عرضه کالا زیاد میشود و در برابر تقاضا تعادل به وجود میآید در این صورت ناچار نمیشویم بنجلها را از خارج وارد کنیم و برای کارگر چینی کار درست کنیم.
ـ حقوق کارگران باید واقعی شود و نمیتوان در این خصوص مصلحتاندیشی کرد.
ـ در حالی که کارگران کارخانه ما در بیکاری به سر میبردند برای کارگران چینی کار ایجاد کردیم.
همه اینها، جملاتی زیبا و دلنشین بود که رئیسجمهور محترم در زمان رقابتهای انتخاباتی و بعد از آن بر زبان راند و هنوز هم مشابه آن را میشنویم و معلوم نیست متولی اجرایی کردن آنها کیست!؟ چهار سال زمان برای اجرای این جملات، زمان کمی نبود. اما آیا واقعا وضعیت تولید و اشتغال کشور به سوی این وعدههای زیبا رفت!؟ یا برعکس، کلی کارخانه فعال و پویا هم تعطیل و محصولات خارجی وارد کشور شد!؟
اکنون کیست که نداند برخلاف آخرین جمله، واردات و قاچاق کالا کمر تولید را خم کرده و هزاران کارخانه و کارگاه مهم را که هر یک دهها و صدها کارگر داشته تعطیل کرده و سود این همه قاچاق به جیب فلان دختر و پسر نور چشمی و فلان قبیله و عشیره سیاسی رفته است!؟ آیا آمار نشان نمیدهد که واردات و قاچاق کالا به بیسابقهترین رقم تاریخی خود رسیده است!؟
آن واحدهای نیمهتمام که هیچ، واحدهای فعال و پویا چرا تعطیل شد!؟ کارخانههای سودده و مشهور در سطح بینالملل مانند هپکو و آذرآب در چه وضعیتی قرار دارند!؟ ارج و آزمایش و ایران دوچرخ و... در همین دوران تعطیل نشدند!؟ کاش اندکی از آن پولهای وعده داده شده، در عالم واقع و نه بر روی کاغذ و برای حسابسازی و ارائه بیلان کار، به تولید تزریق میشد تا عدد بیکاران روزانه افزایش پیدا نمیکرد.
اما نه تنها چنین نشد، بلکه برخلاف جمله دوم، زمام امور به دست رانتخواران و زالوهایی افتاد که به هیچ چیز، حتی به انسانیت معتقد نبودند و اینگونه شد که مثلا صندوق ذخیره فرهنگیان، در طی مدت کوتاهی دستخوش غارت بیش از 12 هزار میلیارد تومانی شد! 12 هزار میلیارد تومان، رقم کمی نیست و معلوم نیست نسبت آن با این همه ادعای مبارزه با رانتخواری و فساد در دولت چیست!؟ وقتی در آن صندوق، میلیاردها تومان پول به اسم افراد کارتنخواب وام گرفته شده است، بازهم میتوان این شعارها را باور کرد!؟ اینها دسته گلهای مدیران حرامخوار و نجومیبگیری است که با شعار مبارزه با رانت و با متهم کردن عالم و آدم به دزدی و فساد روی کار آمدند و اینگونه عمل کردند!
طنز تلخ ماجرا آنجاست که خود دولتمردان هم میدانند که در این فقره مهم نباید شعار داد و تنها و تنها عمل لازم است! این جمله رئیسجمهور گویای همین نیست؟ «در اقتصاد مقاومتی باید به دنبال تولید داخل و رشد اقتصادی برویم و خرجهای بیجای دولت را کم کرده و به جای شعار برنامهریزی و کار کنیم؛ مداوم واردات زیاد نشود و تولیدات آخر ما افزوده شود و با استقامت اهداف اقتصادی از جمله چشمانداز را دنبال کنیم»!
بدیهی است اوضاع کنونی تولید و اشتغال نمیتواند حاصل کم شدن خرج دولت و شعار ندادنها باشد!
این شعارها در حالی مدام تکرار میشود که بر اساس آمار رسمی، در چهار ماه نخست امسال، 98 درصد وجوه پرداختی از سوی دولت، صرف هزینههای جاری شده در همین مدت، تنها 5 درصد از بودجه عمرانی پرداخت شده است!
آیا با این حجم ناچیز از بودجهای که به بخش عمران به عنوان موتور محرک اقتصاد تزریق میشود، اتفاق خاصی را در رونق و خروج از رکود شاهد خواهیم بود!؟
و آیا با این تضییق و انقباض تصنعی، راه برای آیندهفروشی و رفتن زیر بار بدهیهای کمرشکن خارجی باز نخواهد شد؟ همان بلایی که بر سر یونان آمد و تمامی ساختار اقتصادی آن کشور را نابود کرد. اکنون دولت همزمان با تعهدات مالی وسیع خارجی- که آیندهای خطرناک برای اقتصاد رقم میزند- اقدام به فروش اوراق خزانه و برداشت از صندوق ذخیره ارزی هم میکند، اما به گواهی آمار و اسناد، بخش اعظم این پولها در بخش تولید و عمران هزینه نمیشود!
حالا جا دارد یکبار دیگر ادعاهایی مثل ایجاد یک میلیون شغل در بهار امسال، تزریق رقم افسانهای 16 هزار میلیارد تومان یارانه به بخش تولید و دهها عدد و رقم عجیب و غریب و باور نکردنی دیگر را به قضاوت نشست و یقین کرد که اگر تنها بخشی از این ادعاها درست بود، اکنون اوضاع به گونهای دیگر بود.
شاید بد نباشد مسئولان اجرایی کشور، با مرور آنچه گفتهاند و آنچه مردم طلب میکنند و نیز با ملاحظه اوضاع واقعی زندگی کارگران، فکر تازهای به جز شعار و وعده دادن بکنند و به وظیفه قانونی خود یعنی پاسخگویی به نیازها باز گردند.